پرستاران فردا |
|||
سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, :: 10:35 :: نويسنده : mehdi
شکفتگی دکتر
شکفتگی دکتر مربوط میشود به بعد از این ماجراها ـ در آن موقع جوان تحصیلکرده و زحمت کشیده و مطالعه کردهای بود اما شکوفایی دکتر به عنوان یک فردی که در صحنه تفکر اسلامی در ایران یک شخصیتی از خود نشان بدهد این مربوط میشود به پس از مراجعت از پاریس در سال 43 ـ در طی دوران اقامت ایشان در اروپا که از سال 36 تا 43 بود من اطلاع زیادی از ایشان نداشتم علت آن هم شاید این بود که من از مشهد منقطع بودم و به قم رفته بودم سال 43 که مرحوم شریعتی به ایران بازگشت در مرز بازرگان ایشان را توقیف کردند و آوردند تهران و سه چهار ماهی ایشان در تهران، در زندان بود. پس از آزادی از زندان، دکتر به مشهد برگشت در آنجا کار خاصی نداشت. معلم شده بود و در دبستانها و دبیرستانها و دانشسرای آنجا به تدریس مشغول شد پس از یک مدتی در دانشگاه هم به ایشان تدریس دادند. کارهایی را که در این زمان دکتر انجام میداد بیشتر جنبههای فردی داشت.
اولین کار
مثلاً کتابی که آن وقت نوشته بود، کتابی در مورد مشهد بود که بیوگرافی گونهای درباره مشهد نوشته بود و وضع آستان قدس و وضع شهر مشهد و اینگونه مسائل را در آن ذکر نموده بود که این کتابها همان وقتها چاپ و منتشر شد.
این کتاب، یک کار معمولی بود و چیز فوق العادهای نمیتوانست باشه. این کتاب، نوع تلاشهای ایشان را نشان میداد و مشخص میکرد که ایشان در عالم مسائل اسلامی و مطالعات سیاسی نیستند و مشغول مطالعه و ذخیره کردن معلومات و آموخته ها بودند ـ سال 46 اولین بروز اجتماعی دکتر آغاز شد و آن به این ترتیب بود که حسینیه ارشاد به ابتکار مرحوم استاد شهید مطهری در صدد جمعآوری مجموعهای )که بعد به نام محمد(ص) خاتم پیامبران چاپ شد ( برآمد که در این کتاب مقالات متعددی توسط نویسندههای مختلف گردآوری شده بود.
«سیمای محمد(ص)» نگاشته میشود:
نگارش یکی از این مقالات را استاد مطهری از دکتر شریعتی خواسته بود و مقالهای که دکتر نوشت مقاله خوبی بود یعنی مقالهای بود که جا باز کرد و در نظر آن که مقاله را خواندند از جمله خود استاد مطهری، مقاله زیبا و شیرینی آمد. این مقاله را به دو بخش تقسیم کردند، یکی از هجرت تا وفات و یکی سیمای محمد(ص) و آن را به چاپ رساندند. بعد هم در برنامههای سخنرانی حسینیه ارشاد، مرحوم مطهری، ایشان را دعوت کرد ـ دکتر هم گاه به گاه از مشهد به تهران میآمد و در حسینیه ارشاد سخنرانی میکرد و بعد به مشهد باز میگشت. از آنجا شکوفایی دکتر به معنای واقعی کلمه شروع شد و از دکتر شریعتی به عنوان شخصیتی که از اسلام چیزهایی میداند و تفکرات جدیدی را مطرح میکند، در جامعه نام برده شد.
تأثیرات سفر خارج
مسافرت دکتر قاعدتاً برای ادامه تحصیلاتش در رشته ادبیات بود و بعد هم در رشته تاریخ ـ اما این سفر در شخص دکتر تأثیرات فراوان گذاشت. ایشان آفاق جدیدی از عالم را دید و با شخصیتهای مختلفی آشنا شد ـ معلومات خوبی کسب کرد. در آنجا به مطالعه مشغول شد و در این راه زحمت فراوان کشید ـ در محیط باز اروپا توانست تا اندازهای وارد فعالیتهای سیاسی شود و مبارزات سیاسی انجام دهد ـ با عناصر مبارز و مسلمان و غیرمسلمان آشنا شد ـ در جهان نگری او و اندیشهاش نیز بیگمان این مسافرت تأثیر فراوان گذارد. به طور کلی مسئله را به این صورت میتوان ذکر نمود که مرحوم دکتر در این سفر تکامل پیدا کرد و این تکامل به نوبه خود در وضع ایران، بعدها اثر کرد.
مبارزات دکتر
مبارزات دکتر را در ایران به دو دسته میتوان تقسیم کرد، مبارزات قبل از سال 36 که در نهضت ملی بود و پس از سکوت دکتر مصدق که تنها در کار سیاسی محض وارد بود و یکی بعد از مراجعتش به ایران که این مبارزات بیشتر رنگ اسلامی و برای حاکمیت اسلام مبارزه میکرد.
منتهی مبارزه دکتر پیش از اینکه مبارزه سیاسی و تشکیلاتی باشه، مبارزه فرهنگی بود.
برخورد گروه های مسلح با دکتر و حسینیه ارشاد
گروههای مسلحی که در اینجا بیشتر مورد نظر ماست از سال 49 پیدا شدند و یا شناخته شدند و اولین گروه هم آنها بودند که در سیاهکل و در رابطه با مسائل سیاهکل مطرح شدند ـ آن اوقات سالهای اوج حسینیه ارشاد بود ـ سالهایی بود که حسینیه از لحاظ اجتماعات تقریباً در ایران جزء محافل کم نظیر یا بی نظیر بود و جمعیت زیادی از تیپهای جوان و روشنفکر در آنجا شرکت میکردند. این مجالس در ابتدا سخنرانیهای متعدد داشت و بعد به تدریج تنها سخنران آنها دکتر شریعتی میشد و دکتر در این مجامع بزرگ سخنرانی میکرد و کلاس داشت. در آن زمان گروه های مسلح یا جریانهای مسلح کلاً در مقابل حسینیه ارشاد موضع گیریهای خصومت آمیزی داشتند. علت آن هم این بود که آنها به کار فرهنگی به این صورت هیچ اعتقادی نداشتند چه گروههای کمونیست که اصولاً به کار فرهنگی به این شکل اعتقادی ندارند و چه گروههای مسلمان که گر چه از صفا و خلوصی اسلامی برخوردار بودند اما عده زیادشان تحت تأثیر تفکرات مارکسیستی قرار داشتند.
بحث بر سر حسینیه ارشاد
فراموش نمیکنم که در حدود سال 50 بود که یک شخصی از دوستان مشهدی ما که آن وقت جزء عناصر سیاسی بود و سابقه مبارزات سیاسی داشت و فرزندانش جزء یکی از این گروههای مارکسیست بودند با من بحث میکرد و میخواست ثابت کند که حسینیه ارشاد را دستگاه دولت و رژیم و ساواک میخواهند و نه فقط با آن مخالف نیستند بلکه موافقند و حسینیه ارشاد نه فقط برای رژیم ضرری ندارد بلکه بسیار سودمند هم هست. دلیل او هم این بود که حسینیه برای آنها سودمند نبود رژیم اجازه نمیداد که باز بماند و من آن روز میخواستم ثابت کنم که این برخورد، برخورد صحیحی نیست و گاه میشود که رژیم بر اساس ضرورتهایی که دارد مجبور میشود که یک مقدار آزادی بدهد و یا اینکه اصولاً دستگاه اطلاع درستی از عمق تأثیر این گونه جلسات ندارد. یعنی کارشناسان امور مذهبیاش نتوانستهاند درست تأثیر عمیقی را که این جلسات بر علیه دستگاه روی مردم میگذارد برای دستگاه بشکافند و فقط به این جهت که این جلسه هست شما نمیتوانید حکم کنید که این جلسه در خدمت دستگاه است. البته افراد زیادی از این قبیل بودند که معتقد بودند که شریعتی ولو ناآگاهانه در خدمت رژیم است و حسینیه ارشاد چیزی است که رژیم آن را میخواهد و اکثراً این اعتقاد بر اساس القائات مارکسیستها بود.
مخالفین دکتر
درباره مخالفین دکتر و موجبات مخالفتها باید یک مقدار قضیه موشکافی شود. مخالفین دکتر شریعتی از روحانیون دو دسته بودند، یک عده روحانیون به شدت قشری که اگر مثلاً میدیدند که مرحوم دکتر در کتاب محمد(ص) خاتم پیامبران در نقل حدیثی و یا در نقل یک جمله تاریخی از صدر اسلام به منابع اهل سنت تکیه کرده این را دلیل بر این میگرفتند که شریعتی گرایشات سنی دارد و یا اگر چنانچه دکتر در یک سخنرانی طنزی درباره روحانیون میگفت که البته مرحوم دکتر گاهی در ضمن حرفهایش چنین مسائلی را میگفت ـ این را حمل بر این میکردند که شریعتی ضد روحانی است و به همین دلیل او را شدیداً میکوبیدند ـ بیشترین موضع گیریها و سختترین و واضحترین مخالفتها با دکتر شریعتی از سوی این گروه اول بود.
گروه دوم:
یک گروه دیگری از روحانیون هم بودند که اینها مخالفتشان با دکتر به مناسبت اینگونه مسائل نبود و اوایل هم با دکتر مخالفتی نداشتند و به تدریج بعدها مخالفتهایی از این دسته دیده شد. آنها در حقیقت به زمینههای فکری و فلسفی او ایراد داشتند. دکتر شریعتی مجموعهای را که ارائه میداد یک مجموعه کاملاً اسلامی بود، در این شکی نیست لیکن زمینههایی که این مجموعه بر روی آن زمینهها قرار میگرفت بعضی از آنها زمینههایی بود که با تفکرات فلسفی اسلامی گاهی صد در صد تطبیق نمیکرد. مثلاً از مخالفتهای مرحوم استاد مطهری با آقای دکتر چیزهایی شنیدهاید ـ مرحوم مطهری آن توحیدی را که مرحوم دکتر معرفی میکرد توحید نمیدانست، و میگفت این توحید نیست. و دلیل این اختلافات نیز این بود که آن مبانی فلسفی عمیق و استواری که در اندیشه مطهری نسبت به توحید وجود داشت در نوشتجات یا القائات دکتر شریعتی دیده نمیشد.
این مخالفت نوع دوم بود و به نظر من باید فرق گذارد بین این دو نوع مخالفت ـ مخالفت نوع اول، سطحی، ظاهری، خصمانه، همراه با های و هوی، همراه با تحریک عامه مردم، همراه با اهانت و دشمنام و حقیقتاً اساس و پایهای هم نداشت.
شریعتی: نه سنی، نه وهابی
دکتر شریعتی نه سنی مسلک بود و نه وهابی ـ شیعه بود حتماً ـ محب و عاشق خاندان پیامبر بود ـ اینها چیزهایی ست که من به آن شهادت میدهم ـ ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاًَ به روحانیت مبارز و متعهد عشق میورزید و اگر چنانچه در مواردی هم به روحانیونی یا به روحانیت بدگویی میکرد، ناشی از این بود که احساس میکرد آن رسالتی را که روحانیت باید انجام بدهد، انجام نمیدهد.
لذا مخالفتهای دسته اول که به تصور ضد شریعتی با روحانیت ضدیتش با تشیع مطرح میشد به نظر من هیچ مبنایی نداشت و حتماً برای شما جالب است که بگویم در همان اوقاتی که شریعتی را در ایران و در مناطق مرکزی ایران میکوبیدند به این عنوان که یک سنی است، در همان زمانه یک نویسنده عرب که قرار بود یکی از آثار شریعتی را به عربی ترجمه کند و خیل نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |